دفتر خاطرات سارا مرتضوی

نویسنده و ویراستار هستم

دفتر خاطرات سارا مرتضوی

نویسنده و ویراستار هستم

این وبلاگ محل تفکرات و فعالیت ها و زندگی منه.
خوب و بد
شیرین و تلخ
آدرس اینستاگرام
saravirastar

جهت سفارش:
ویراستاری، صفحه آرایی، نوشتن متن، طراحی جلد، اخذ مچوز نشر و چاپ کتاب
09135701698
فقط پیام در پیامرسان جواب میدم

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سارا مرتضوی» ثبت شده است

داستان فداکاری مادر سر به مهر

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۲، ۰۳:۳۸ ق.ظ

باز هم من نصفه شب از خواب بیدار شدم و یک داستان کوتاه نوشتم

برای خوندن پی دی اف داستان که همراه با عکس هست روی لینک زیر کلیک کنین

نظر یادتون نره


دانلود داستان

اپیزودهای جادویی

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۲۳ ق.ظ

سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه

چند وقتی بود که می‌خواستم اپیزودهایی رو قرار بدم برای همه تا این بیشمار کتابی که می‌خونم و بیشمار آموزشی که می‌بینم هم به خودم و هم به دیگران کمک کنه، برای همین شروع کردم به ویس‌هایی از خلاصه‌ها و نکته‌هایی که در دفترهایم نوشتم.

هر اپیزود نام مخصوص به خودش رو داره.

خیلی ممنون میشم که بعد از شنیدن هر اپیزود نظرتون رو بگین.

این ویس رو همینجا قرار می‌دم ولی اگه کست باکس دارین می‌تونین ویس‌ها رو انجا با نام اپیزودهای جادویی پیدا کنین. اگه تازه می‌خواین در کست باکس ثبت نام کنین کد معرف من رو (YYWJC6) در قسمت معرف زده و وارد شوید.

همچنین در کانال تلگرام، ایتا، بله و روبیکا وجود داره. نام انتشارات ادب امروز رو سرچ کنین.

اپیزود اول: معجزه سحرخیزی

اپیزود دوم- عادت های تکرارشونده

اپیزود سوم- تصاویر ذهنی

اپیزود چهارم- اثر مرکب

فیلتری و کتاب

جمعه, ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۲۶ ق.ظ

11/آذر/1401

اول یکم شاکی بازی در بیارم. آموزش ویراستاری رو آپدیت کردم، شد 16 جلسه به علاوه دوره کسب درآمد، دو تا از هنرجوها ایمیلشون کار نمی‌داد، از اونجایی که آموزش در کامپیوتر بود خواستم نسخه‌های وب رو نصب کنم.

روبیکا که توی همون مرحله اول موند. ایتا به صورت وب ایجاد شد که هنرجو نداشت، اسکایپ رو نصب کردم که باز هنرجو رو پیدا نکردم. در آخر ایمو هم نصب کردم.

حالا وصل شدن به واتساپ جالبه، سه تا فیلترشکن نصب کردم که هر کدوم یکی یه بار وصل شد. سایفون، هوک و کلش.

خلاصه بگم که کلی دردسر داشتم.

تازه به همین‌ها بسنده نمی‌شه! بعد از دو ماه یکی از مشتری‌ها پایان‌نامه‌ای که براش نوشتم رو فرستاده و گفته که استادش به منابع گیر داده، منم میون این همه کار یادم نیست چی بود!

دیدین یه سری آدم‌ها خیلی از آدم انرژی می‌گیرن؟ به نظرم از بس وابسته‌ان. یکی نیست بهشون بگه «یکم برو کارهات رو خودت بکن، عین این بچه لوس‌ها آویزون این و اونی!»

دیگه بگذریم، بریم سراغ کتاب‌های جدیدی که خوندم.

اول کتاب «زندگی نزیسته‌ات را زندگی کن» رو خوندم، تا اواسطش هم پیش رفتم ولی دیدم بیخودی طولانیه و هیچی به اطلاعاتم اضافه نمی‌کنه. تهش این بود که می‌گفت کارهایی که می‌خوای بکنی رو انجام بده و یه سری از پدر و مادرها زندگی نزیسته‌شون رو روی بچه‌هاشون پیاده‌سازی می‌کنن.

بعد کتاب «درآمدهای رویایی بدون سرمایه‌گذاری» رو خوندم که باحال بود. پر از ایده‌هایی که با هیچی پول دربیاری. مثلا بورس و اوراق قرضه یا از اینترنت که یه عالمه راه برای گفته بود که پول در میاد. من هم تصمیم گرفتم بذارم برای جلسه آخر کسانی که آموزش‌هام رو شرکت می‌کنن.

الان کتاب «شیوه گرگ» رو شروع کردم از جردن بلفورت. شاید فیلم‌ گرگ‌های وال استریت رو دیده باشین، درمورد جوردنه.


چشم سوم

سه شنبه, ۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۲۸ ق.ظ

8/آذر/1401

یکم این چند روز سرم شلوغ بود. همراه همسرم دو تا در بزرگ رنگ زدیم، دست تنها! دیگه از کت و کول افتادیم ولی تجربه‌ی جدیدی بود. موقع رنگ کردن کتاب وضعیت آخر رو گوش دادم که به شدت تخصصی بود. در مورد کودک درون و والد و بالغ صحبت کرده بود و اینکه چه اتفاقی برای یه سری میوفته که مغزشون قاط می‌زنه و اصطلاحا بهشون میگن روانی. همه چیز برمی‌گرده به دوران خودکی و چیزی که به خودمون میگیم. بهترین موقعیت اینه: «من خوبم، تو هم خوبی». چیزی که هلاکویی هم در موردش صحبت می‌کرد. کسی رو می‌شناسم که در زمان بچگی پدر و مادر نامناسبی داشته و مدام دعواها و ضد و خوردهای اون‌ها رو میدیده، به علاوه اینکه این کتک‌ها به خودش هم می‌رسیده، نتیجه‌ی این زندگی در ذهن اون این شده:«من بدم، تو بدی». الان که 23 سالش شده به شدت عصبی و بداخلاقه و هیچ کاری رو درست انجام نمیده، همچنین مدام از دیگران طلبکاره و از همه بد میگه و تلاش می‌کنه روابط همه رو با هم بد کنه... به قول دکتر شیری که می‌گفت: «کسی که زخم خورده، به راحتی به دیگران زخم می‌زنه».

کتاب بعدی در مورد چشم سوم و فعال کردنش بود. نویسنده ابوطالب برازنده بود که کتابش رو می‌خوند. می‌گفت کتابش در سال 83 چاپ شده و دیگه بهش اجازه تجدید چاپ ندادن.

می‌گفت رنگ چشم سوم نیلی و آبی هست. یکی از چیزهایی که می‌تونه چشم سوم رو فعال کنه اینه که آبی رو در لیوان نیلی رنگ در مقابل نور خورشید قرار بدی. چشم سوم بین دو پیشونیه، همون جایی که مهر موقع سجده در نماز قرار می‌گیره، یه راه دیگه اینه که در هنگام طلوع آفتاب به سجده بری و چند دقیقه‌ای بمونی. تعدادی سنگ رو نام برد که برای فعال کردن مفیدن، همچنین مراقبه.

در تفسیر المیزان یک نوع مراقبه برای فعال سازی چشم سوم نوشته شده که با نام چشم دله.چیزی که بهش تاکید شده بود اینه که به هیچ عنوان بدون راهنما اینکار رو نکنین چون تبعات بدی داره.

حجم اینترنتم رو  کم کردم و الان 10 گیگ دادم. قبلا 20 تا بود.


سه روز و سه کتاب

شنبه, ۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۰۶ ق.ظ

5/آذر/1401

حرف زیاده پس فکر کنم یکم طولانی بشه.

زندگی‌نامه چارلی چاپلین: اولش من رو یاد دکتر حسابی انداخت به خاطر این‌که دو تا پسر بودن که پدرشون پی زندگی خودش رفته بود و مادر به سختی زندگی رو می‌گذروند، بعد پدر وارد میشه و کمی خرجی میده ولی میمره. شباهت بعدی اینکه هر دو پسر دومن و هر دو بعد از سختی‌های فراوان به نتایج دلخواه می‌رسن؛ اما ادامه‌اش رو از چارلی میگم. اون دیگه ادامه تحصیل نمی‌ده و با کارگردان‌ها قرارداد میده و پانتومیم باز می‌کنه. از 12 سالگی شروع کرده و از راه بازیگری پول درمی‌آورده و بعد از اینکه وضعش خوب شد کارگردان می‌شه و فیلم‌نامه می‌نویسه، در این مسیر چندین بار ازدواج می‌کنه و چندین فرزند داره ولی جالبه اینه که همش از تنهایی گفته! با افراد سرشناس دیدار می‌کنه و کلا بهت بگم که از طریق فیلم‌هاش می‌ترکونه. یه فیلم با نام دیکتاتور بزرگ می‌سازه که منظور هیتلر بوده چون در اون زمان هیتلر جنایات زیادی کرده و این فیلم نوعی اعتراضه.

کتاب همسایه‌ی میلیونر: یکی از نکاتی که در همه کتاب‌هایی که در مورد پوله میگه، اینه که سعی کن مالیات کمتری به دولت بدی. کلاً مالیات در هر کشوری و در هر زمانی چهره‌ی خوبی نداشته. حالا یکی از راه‌های کمتر مالیات دادن اینه که کمتر خرج کنی چون با هر تراکنش مالیات کسر میشه. بشمار ببین در ماه چند بار خرید میکنی؟ خودم بیشتر از صد بار. به این نتیجه رسیدم که برای خرید یک ماه ی باره از فروشگاه خرید کنم. در کتاب دو نوع ثروتمند رو معرفی کرده، ثروتند کارآمد و ثروتمند ناکارآمد.

ثروتمند ناکارآمد اونیه که هر چی داره خرج می‌کنه و هیچ برنامه‌ای روی پولش نداره، یه جورایی مثل پدر بی‌پول رابرت کیوساکی می‌مونه. اون‌ها به بچه‌هاشون زیادی هدیه میدن و پول زیادی رو توی جیباشون میریزن که این باعث میشه بچه‌هاشون هم ناکارآمد بشن. ماشین‌های لوکس می‌خرن و لباس‌های گرون می‌پوشن.

ثروتمند کارآمد اونیه که برنامه داره، می‌دونی چی و چه وقت خرج کنه، ثروت رو بر دارایی‌هاش می‌دونه و پول زیاد برای موارد مصرفی خرج می‌کنه. حکم پدر پول‌دار رابرت کیوساکی رو داره. اون به بچه‌هاش یاد میده که صرفه‌جو باشن. اکثراً کسی نمی‌دونه که ثروتمنده حتی بچه‌هاش.

کتاب سرمایه‌گذاری هوشمند: این کتاب در مورد بورس بود که چطوری سهام بخریم و باهاش چکار کنیم.

جدای از این کتاب‌هایی که در این دو روز خوندم، تولد خواهرم هم بود. البته خودش نمی‌دونست که صد نفر توی یه سالن برای تولدش جمع شدن و منتظر ورودش هستن. خلاصه که جای همتون خالی بود.


شفای کودک درون

پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۵۸ ق.ظ

3/آذر/1401

واقعا که انسان موجود پیچیده‌ایه!

این بار کتاب «شفای کودک درون» با 220 صفحه رو خوندم. در مورد درون انسان می‌گفت و یک کودک درون که باید ازش مراقبت بشه. به جز کودک، والد هم داریم که هر چه بزرگ‌تر میشیم، کودک ساکت‌تر و والد پررنگ‌تر میشه. همون داستان نادیده گرفتن احساساتمون.

بعد از هر فصل تمارینی داده شده که با کودک درون ارتباط برقرار کنیم. ارتباط به این گونه هست که با دست راست می‌نویسی و با دست چپ جواب می‌گیری.

من چند بار امتحان کردم ولی نمی‌دونم جوابی که داده میشه از سمت کودک درونمه یا از سمت ذهنم!

می‌خواستم از کودکم بپرسم که جلد سوم دنیای جادویی چطوره و می‌خواد چطوری تموم بشه ولی خط خطی کرد، فکر کنم حال نداره جواب بده! J


تختخوابت را مرتب کن

چهارشنبه, ۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۹ ق.ظ

2/آذر/1401

امروز صبح یه کتاب جدید شروع کردم با نام «تختخوابت را مرتب کن». یه زمانی این کتاب خیلی طرفدار داشت ولی نمی‌دونم چرا؟! هیچ چیز خواصی نداشت جز اینکه یه کمی از خاطرات یه ژنرال بود که می‌گفت وقتی سرباز بوده اولین کاری که می‌کرده تختخوابش رو مرتب می‌کرده و حس خوب می‌گرفته. البته در ارتش آمریکا باید اینکار رو بکنی، لباس‌هات باید صاف و اتوکشیده باشن و کفش‌هات واکس‌زده، در غیر اینصورت تنبیه میشی. بعد در ادامه کتاب از سختی‌ها نوشته بود و زمانی که صدام رو دستگیر کردن. همچنین جنگ افغانستان و یه سری کارها مثل شنا در آب سرد و تحمل سختی‌ها همین.


امروز و علف هرز

سه شنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۴ ق.ظ

صبح بخیر

من 4:45 بیدار شدم ولی الان که اومدم پست بذارم ساعت از 7 هم گذشته، بیشترین وقتم رو فقط وصل شدن به وی پی ان و باز شدن روبیکا می‌گیره که گاهی کلا بیخیال می‌شم. هنوز ورزش نکردم، 26 روزه که برای خودم یه چالش ورزشی گذاشتم و از 70 کیلو رسیدم به 67 کیلو، البته این چالش مخصوص چربی‌های شکم و پهلو هست که خیــــلی موثر بوده.

امروز هم یه قسمت دیگه از مهندسی امواج رنه رو گوش دادم که از این یک ساعت براتون خلاصه میگم.

قبلا گفتم که فرض کنین ذهن انسان مثل یک باغه که بذرهایی توش کاشته میشه، باغبان که خودمون هستیم وظیفه داریم که بذرهای خوب بکاریم و از اون مراقبت کنیم تا به بار بشینه، اگه حواسمون بهش نباشه اونوقت علف هرز کاشته میشه.

هر چیزی توی این دنیا دارای اتمه و هر اتم دارای انرژیه، پس همه چیز انرژیه، ارتعاشات با طول موج مشابه هم رو جذب می‌کنن...

این قضیه طولانیه فردا براتون می‌گم، الان باید پایان‌نامه مشتری رو تحویل بدم که دیروز شروع کردم، 98 صفحه بود که دیروز 54 صفحه انجام دادم، بقیه‌اش هم امروز تمومه. فرق من با ویراستارهای دیگه سرعتمه J


جال خوب

دوشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ۰۶:۲۶ ق.ظ

امروز 4:45 از خواب بیدار شدم و عجیبه که از 12 تا الان از خواب نپریدم. مثل همیشه همراه با صبحانه قسمت هفتم ویس رنه رو گوش دادم.

این بار در مورد افکاری صحبت می‌کرد که ما قبل از خواب داریم. پست قبلی در مورد امواج ذهنی حرف زدم پس دیگه می‌دونین که قبل از خواب ذهن ما روی امواج بتا قرار داره، حالا فرض کنید در طول روز یه اتفاق بد افتاده و شما مدام دارین بهش فکر می‌کنین، مدام دارین تجسم می‌کنین و تصاویر ناخوشایند می‌سازین تا اینکه وارد حالت آلفا میشین، انقدر به این افکار فکر می‌کنین که نیمه خواب میشین و به خواب می‌رین.

خب! خیلی مشخصه که وقتی در وضعیت تتا هستین مدام کابوس ببینین و صبح با حال بد از خواب بیدار شین.

گفتیم ما نمی‌تونیم فکری رو حذف کنیم، ولی می‌تونیم افکار جدیدی رو جایگزین کنیم. پس انتخاب می‌کنیم که وقتی اتفاق بدی برامون افتاد، برداشتمون رو نسبت به اون اتفاق عوض کنیم و اون رو تبدیل کنیم به افکار مثبت تا صبح رو با حال خوب بیدار بشیم.

من بهتون گفتم که پدر و مادر من خونه‌ی خودشون رو از دست دادن و الان با سن بالا مجبور شدن که مدام اجاره باشن و با تموم دردشون پله‌ها رو بالا و پایین برن، من فردای اون روز با حال بد و چشمان پرسوزش از خواب بیدار شدم اما الان انتخاب کردم که این اتفاق رو به فال نیک بگیرم چون اون‌ها قراره خونه‌ی زیبایی داشته باشن که از قبلی بهتر باشه، جایی که در بهترین موقعیت و لویکیشنه و آرامش در اونجا هست پس من حالم خوبه.

خب بریم سر کار.

چند ماه پیش یه پایان‌نامه نوشتم با موضوع ادبیات تطبیقی و الان اون شخص دفاع کرده، امروز دارم اصلاحاتش رو انجام میدم.:)


امواج ذهنیِ امروز

يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۵۱ ق.ظ

روز دیگه و ساعت 5 صبح دیگه.

تا الان 5 قسمت از آموزش‌های رنه رو گوش دادم.

در این بخش در مورد امواج ذهنی یا همون ارتعاش خیلی باب شده صحبت کرد. فرض کنین کوه یخی‌ای توی اقیانوسه که نوک قله از آب بیرونه، اون قسمتی که از آب بیرونه همون ضمیر خودآگاه ماست که در یه ثانیه حدود سی فکر رو تجزیه و تحلیل می‌کنه، در این قسمت امواج ذهنی بتا قرار داره که بار احساسی کمی داره و بیشتر منطقی و آگاهانه است.

لایه بعدی که میره زیر آب و از لایه‌های ضمیرناخودآگاهه، امواج آلفاست که مرز بین آگاهی و ناآگاهیه، بار احساسی بیشتره اما هنوز نسبت به اطرافت آگاهی، لایه بعدی امواج تتاست که بار احساسیش زیاده و در هر ثانیه 9 الی 13 فکر رو دربر می‌گیره، زمانی که مراقبه یا مدیتیشن انجام میشه در این ارتعاش هستیم.

لایه بعدی دلتاست که زمان خوابه و بار احساسی شدیدی داره به طوری که تموم احساساتی که در طول روز دارین به صورت خواب در این امواج قرار می‌گیره.

اینم از ویس امروز، بعد از اون یه لیوان شیر خوردم و روی پشت‌بوم رفتم، ورزش کردم و از نور خورشیدی که تازه طلوع کرده بود استفاده کردم، بعدم اومدم سر کار.

یه پایان‌نامه قبلا برای یه دانشجوی ارشد نوشته بودم که داوری شد و نیاز به اصلاح داشت، بعد هم دو تا پی‌دی‌اف تحویل مشتری دادم و در آخر کتاب مشتری انتشاراتمون همراه با دو تا کتاب خودم چاپ شد.

سه تا سفارش کتاب هم گرفتم که اینجا از هر کس که کتابفروشی یا پخش کتاب داره می‌خوام که بهم پیام بده تا باهم همکاری کنیم.

09135701698 در پیام‌رسان روبیکا، ایتا، سروش، تلگرام یا ایمیل بده، saramortazavi1370@gmail.com


باغت را بساز

شنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۶:۵۴ ق.ظ

امروز هم پنج صبح بیدار شدم، قبلا لایوهای مهشید رو می‌دیدم ولی انقدر قطعی داره که بیخیال شدم، عوضش قسمت چهارم مهندسی امواج رنه رو گوش دادم.

رنه ذهن انسان رو مثل یه باغ می‌دونه که هر فکر یه بذریه که در این باغ کاشته شده، اگه برای کارهات و افکارت برنامه نداشته باشی ضمیرناخودآگاه هر بذری که دوست داره به انتخاب خودش قرار میده، این بذر که همون یک فکر هست ممکنه ناشی از شرایط اطراف و اطرافیان باشه که تبدیل به علف هرز میشه، چیزی که مهمه اینه که حتما باید بدونی چی می‌خوای تا بذر درست رو بکاری.

ذهن ما همه جور فکری داره، خوب یا بد، اون ها رو نمی‌تونیم حذف کنیم؛ اما می‌تونیم جایگزین افکار خوب و جدید کنیم.

فردا بهتون می‌گم چطوری... الان برم سر کار، کتاب یه نتورکر دستمه که امروز تحویلش می‌دم و یه پروپوزال که نیاز به ویراستاری داره.

تا فردا.

من سارا مرتضوی، نویسنده، ویراستار و ناشر هستم. سفارش کتاب پذیرفته میشه J


تمارین رنه

چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۴ ق.ظ

مهندسی امواج رو شروع کردم از رنه سینانی

یکی از افرادی که باعث شد من ساعت 5 صبح بیدار بشم، رنه بود. دو بار چالش 5 صبح گذاشت که بیدار می‌شدم، حتی روزی که مسافرت رفته بودیم و کلی خسته بودم بیدار شدم و خیلی عالی بود.

امروز صبح قسمت چهارمش رو گوش دادم.

رنه در ابتدا از ضمیرناخوداگاه و طرز کارش صحبت می‌کنه و دو نیم کره بالا و پایین رو تشریح می‌کنه.

اولین تمرین اینه که دستاوردهات رو لیست کنی، بعد از روی این لیست بنویسی که چی می‌خوای. این مهمه که طوری بنویسی که انگار اتفاق افتادن

مثلا من ماهیانه ده میلیون درآمد دارم.

بعد یه کارت برداری و سه تا از اهدافی که می‌خوای رو در زمان حال بنویسی، با صدای بلند هر روز چندین بار بخونی تا باورت بشه، یه جورایی به خودت تلقین کنی، بعد تجسمش کنی که داریش.


تا کتاب آپ بشه بهت بگم...

يكشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۴۸ ق.ظ

خب!
من طبق هر روز ساعت 5 صبح بیدار شدم و طبق معمول کتاب صوتی گوش دادم.رسیدم تا صفحه 170 آیین دوستیابی دیل کارنگی، بعد رفتم پی دی اف و ورد کتاب های انتشاراتمون رو درست کردم و گذاشتم توی کتابراه،
الان دارم آپلود میشه،منم از فرصت استفاده کردم که بیام با شما حرف بزنم.
اینترنت همچنان قطعه و من در روبیکا به آدرس @sara_virastar فعالم، همچنین در سروش و ایتا هم هستم که البته گهکاهی پیام میاد.
اون موقع که نت وصل بود حداقل 30 تا پیام رو داشتم
امروز میخوام پول به حساب یه بنده خدا بریزم، به مبلغ 5 میلیون که حسابم صفرِ صفر میشه، بماند که 520 هم باید برای بیمه بریزم و نمیدونم چکار کنم. اون موقع که اینستا بود کار داشتم ولی الان ...
البته یک میلیون هم طلبکارم، طرف لندنه و میگه نمیتونه بریزه ولی فکر نکنم در کل بخواد بریزه، الان دو هفته گذشته. اشتباهم این بود که بهش اعتماد کردم و کار رو بهش تحویل داده. حیف زمان و وقت و انرژی‌ای که گذاشتم
خب انگار کتاب آپ شد، دیگه برم سر کارهای دیگه ام. خداحافظی


ویراستاری و صفحه آرایی

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۰۸:۱۳ ب.ظ

من سارا مرتضوی، نویسنده و ویراستار و مدیر  انتشارات ادب امروز هستم.

می‌تونم صفر تا صد یه کتاب رو در کمترین زمان برات انجام بدم:

مراحل چاپ کتاب: 

  1. نوشتن و تایپ متن
  2. بازنویسی
  3. ویراستاری
  4. صفحه‌آرایی
  5. مجوز نشر، شابک، فیپا (مخصوص انتشارات)
  6. وصول و چاپ کتاب
  7. چاپ الکترونیکی (اختیاری) و فروش آن
همچنین خدمات دیگه از جمله طراحی کارت ویزیت، بنر، پست و هر آنچه با طراحی همراهه
برای مشاوره و سفارش به شماره 09135701698 پیام بده. 
من نویسنده هستم و چندین کتاب به چاپ رسوندم که اینجا برات قرار میدم.