دفتر خاطرات سارا مرتضوی

نویسنده و ویراستار هستم

دفتر خاطرات سارا مرتضوی

نویسنده و ویراستار هستم

این وبلاگ محل تفکرات و فعالیت ها و زندگی منه.
خوب و بد
شیرین و تلخ
آدرس اینستاگرام
saravirastar

جهت سفارش:
ویراستاری، صفحه آرایی، نوشتن متن، طراحی جلد، اخذ مچوز نشر و چاپ کتاب
09135701698
فقط پیام در پیامرسان جواب میدم

۳۳ مطلب با موضوع «خلاصه کتاب ها و سمینارها» ثبت شده است

حرمت نفس

چهارشنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۱، ۰۷:۲۳ ق.ظ

26/آبان/1401

دیروز کتاب عادات موفقیت هم تموم شد. یکی از نکات مهم برای موفقیت مدیریت زمانه، این که زمانت رو چطوری می‌گذرونی تا آینده‌ات رو نشون بده. چند ماهی بود که ساعت 5 بیدار می‌شدم اما پاییز که شد ساعت تغییر کرد و زمان بیدار شدن من هم 4 شد. الان که دارم این متن رو می‌نویسم ساعت 7:07 صبحه، صبحانه خوردم، ورزش کردم و صد صفحه کتاب خوندم. به علاوه الان دارم کارهای اینترنتی‌ام رو انجام میدم. آبگوشت هم بار گذاشتم.

اگه حرف از میدریت زمانه به نظرم ساعت 4 همه زمانه.

یه دوره شروع کردم با نام حرمت نفس از هلاکویی. میگن که مدرک نداره! ولی به اسم دکتر می‌شناسنش. نمی‌دونم. توی ویس‌هاش میگه که لس‌آنجلسه و دوست داشته بره چون ایران جای پیشرفت نیست.

بگذریم!

یکم در مورد حرف‌هاش بگم.

این‌که من، منم و تو، تویی و من و تو هیج ربطی بهم نداریم، نه وابسته بهم هستیم نه هیچ کس حق قضاوت ما رو داره.

یکم زمان نوزادی و کودکی رو تحلیل می‌کنه و اینکه اکثر بچه‌ها تا سن 4 سالگی احساس می‌کنن بدن چون مدام کارهای اشتباه می‌کنن و اگه پدر و مادر به او این باور رو بقبولونن که تو همیشه بدی این فرد در بزرگسالی به جانی تبدیل میشه، چه بسا افرادی رو می‌بینیم که میگن من بدم، تو هم بدی. حالت دیگه‌اش اینه که می‌گن من خوبم ولی تو بدی که این همه حالت ناجوریه.

بحث دیگه در مورد بخشش هست که یه سری تحمل میکنن با توجه به اینکه اگه مظلوم نباشه، ظالمی هم وجود نداشته باشه. شاید بخشش از ترس باشه که جواب شخص ظالم داده نمیشه، شاید از ناتوانی باشه که نتیجه‌ی آن تحمل کردنه.

بحث دیگه در مورد قضاوت‌های مردمه، خیلی می‌بینیم که سوالات متداول مثل اینکه چرا ازدواج نکردی یا چرا بچه‌دار نشدی و از این دست می‌بینیم. هلاکویی میگه افرادی که سرشون رو در زندگی شما کردن و بیخیال زندگی خودشون شدن یه مشت آدم مریض و بیمار و ابله هستن! به همین صراحت!


عادات موفقیت

سه شنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۱، ۰۷:۱۹ ق.ظ

25/آبان/1401

بالاخره خاطرات یک گیشا هم تموم شد. گیشای ما در سن 11 سالگی از مرد 45 ساله‌ای خوشش میاد و وقتی بزرگ میشه تموم حواسش به اون بوده تا بدستش بیاره و در آخر هم این اتفاق میوفته. اون مرد که در کتاب با نام رئیس گفته شده گیشا رو به آمریکا می‌بره و در یک آپارتمان شیک زندگی می‌کنند. البته رئیس زن و دو بچه داشته.

در فصل آخر نویسنده میگه که چهل سالشه و یک پسر از رئیس داره. رئیس مرده و این پایان ماجراست.

امروز هم مثل روزهای دیگه ساعت چهار صبح بیدار شدم. یه کتاب جدید شروع کردم با نام عادات افراد موفق از کریس کرافت که مسلماً همین امروز تمومش می‌کنم.

چند نکته ازش رو براتون میگم.

طبق همیشه، چیزی که در تموم کتاب‌ها نوشته و تاکید شده مطالعه است. اگه کتابم با نام رویای بزرگم رو خونده باشین می‌دونین که ماجرای کتاب‌خون شدن من از کی و چرا شروع شده. من هم در میان افراد محدودی هستم که بیش از هزار جلد خوندم. بعضی‌ها بودن که بهم می‌گفتن کتاب‌ها چرت و پرت و وقت تلف کردنه؛ ولی مسلماً اشتباه می‌کنن. اون‌ها افرادی هستن که عمرشون رو به روزمرگی می‌گذرونن، حرف‌های بیهوده و نسنجیده می‌زنن و مدام از همه چیز غر می‌زنن. رک بگم واقعاً احمق و نادونن.

بگذریم! نکته بعدی که باز در همه‌ی کتاب‌های انگیزشی و موفقیت تاکید شده ارتبطاته. هر جور حساب کنی افرادی که آداب معاشرت خوبی دارن و به قول معروف سر و زبون دارن موفق‌تر و شادترند.

نکته بعد: شما کسی میشین که 5 نفر اطرافتون تشکیل میده. نویسنده میگه که در چند باشگاه جمع میلیونرها هست.

نکته بعدی: در مورد خود موفقیه. شاید برای یه تعدادی موفقیت پول، شهرت یا معروفیت باشه ولی به قول (پاراماهنسا) در کتاب (انسان در جستجوی جاودانگی) محدودیت‌های مادی نمی‌ذاره که همه بشن مثلا            هنری فورد، موفقیت یه امر ذاتی و درونیه. چه بسیار هنرمندها و نویسنده‌هایی بودن که پولدار نبودن ولی با هر اثری که از خود باقی می‌ذاشتن به موفقیت می‌رسیدند.

باز هم نکته هست ولی فعلا تا همینجا بسه.

رفتم برای ثبت‌نام ماشین نوشته بود تا آخر آبان ولی فعال نبود! بعد رفتم برای ثبت‌نام مسکن که اصفهان نداشت! در آخر بیمه سلامت رو ثبت‌نام کردم.

گرفتن دوشیزگی

دوشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۵۴ ق.ظ


24/آبان/1401

امروز صبح هم مثل صبح‌های دیگه ساعت چهار بیدار شدم ولی خیلی زود خوابیدم. دیروز سه تا جلد رو تحویل دادم و خیالم راحت شد. تا فصل 28 خاطرات یک گیشا خوندم.

حالا که گیشای ما 14 ساله شده زمان این رسیده که به مزایده گذاشته باشه مثل یه کالا. البته خودشون کلی ذوق می‌کنن و حتی سر این قضیه هم با هم رقابت دارن که چه کسی بیشترین قیمت رو برای مزایده قرار میده.

چندین مرد در مزایده شرکت می‌کنن و برای دوشیزگی گیشا با هم رقابت می‌کنن. در آخر دکتر بالاترین پول رو میده و برنده میشه.

اگه نگفتم دکتر کیه همون کسیه که گیشا عمداً خودش رو زخمی کرد تا بتونه به دکتر نزدیک بشه و حالا دکتر برای شب زفاف تلاش کرد. یک شب گذشت و رُبان سر گیشا از کرمی به قرمز تغییر کرد که نشون می‌داد این گشا با گشاهای دیگه کارآموز یا نوآموز بودن فرق کرده و دیگه باکره نیست.

البته بهتون بگم که گیشا با روسپی فرق داره و سطح گیشا بالاتر از اون‌هاست.

مردی به نام بونو عاشق گیشای ما میشه منتهی آنچنان پولی نداره و در نتیجه نمی‌تونم بدستش بیاره. قضیه‌ی دکتر در همون شب تموم میشه.

مدتی بعد مردی دانای گیشا میشه. دانا مثل همسر می‌مونه، یه چیز تو مایه‌های اینکه مرد، زن رو صیغه کنه با توجه به این‌که خودش زن و بچه داشته باشه. دانای گیشای ما یه مرد ارتشی میانساله که سرپرسته. هر کس دانا داشته باشه از وضع خوبی برخورداره.

یادتونه در مورد یه زن حسود که گیشای بالاتری بود گفتم، اون کلا عقلش رو از دست میده و از اوکیا(یه چیزی مثل یتیم خونه، یه خونه که مادر و خاله و مادربزرگ دارن و گیشا تربیت می‌کنن) بیرونش می‌کنن. چند سال بعد اون رو به عنوان یه خودفروش در مشروب‌کده‌ها می‌بینن.


قدرت کلام

شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۱ ق.ظ

الان ساعت 5 صبحه و من پنجره رو باز کردم، می‌دونم خیلی عجیبه و البته اینجا هم مثل جایی که شما هستین سرده ولی من می‌خوام نور خدا رو حس کنم. خونه‌ی ما همیشه صدای ماشین میاد، یه زمانی شاکی بودم؛ ولی الان می‌گم چه خوب، چون دارم تعداد زیادی آدم می‌بینم که سحرخیز هستند و این یعنی تنها نیستم.

خب! برسیم به بخش نهم مهندسی امواج رنه.

توی این قسمت در مورد قدرت کلمات و چیزهاییه که تمرکز می‌کنیم. یه تمرین بهت میگم. در یک دقیقه به اطرافت نگاه کن و هر چیزی که به رنگه سبزه رو به یاد بسپر...

حالا بهم بگو چه چیزهایی قهوه ای بود؟

این یعنی تمرکز، ذهنت فیلتر کرد و فقط چیزهایی رو دیدی که روش تمرکز کرده بودی. ما خودمون تصمیم می‌گیریم که چه چیزهایی از اطرافمون وارد ذهنمون بشه.

دیروز وارد خونه‌ای شدم که خدای افکار منفی هستن، البته یه حسی بهم می‌گفت نرم ولی من به صدای درونیم گوش ندادم و رفتم. تنها چیزی که اونجا دیدم و شنیدم صداهای بلندی بود که فقط از نشدن‌ها می‌گفت، یکیشون انقدر حرف می‌زد و مدام همون حرف قبلی‌هاش رو تکرار می‌کرد که سرسام می‌گرفتی، یکی دیگه‌شون کلا دو جمله گفت که بار منفی زیادی داشت بدتر از اون قبلی. همیشه هم گل‌های خونه‌شون خشکه.

مسئله‌ی بعدی ارتعاشی هست که اشیای اطرافمون داره. همه اشیا آینه‌ای از خودمونه حتی اگه روش چیزی نوشته بشه. یه جریانی براتون تعریف کنم.

ما یه آکواریوم بزرگ توی خونه‌مون داشتیم به ابعاد یک متر در دو متر و 100 تا گلدفیش برای خودشون آزادانه چرخ می‌زدن، نزدیک سه ماه بود و بچه هم داشتن. در یکی از روزها یه مهمونی دادیم، اون شب تموم شد و صبح که بلند شدم عجیب‌ترین صحنه رو دیدم. فقط 8 تا از اون صد ماهی زنده مونده بودن و بقیه دراز به دراز کف آکواریوم برای همیشه خوابیده بودن.

همسرم می‌گفت چشم زدن ولی من نظر دیگه‌ای دارم، فکر کنم شما هم متوجه شدین.


امروز و علف هرز

سه شنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۴ ق.ظ

صبح بخیر

من 4:45 بیدار شدم ولی الان که اومدم پست بذارم ساعت از 7 هم گذشته، بیشترین وقتم رو فقط وصل شدن به وی پی ان و باز شدن روبیکا می‌گیره که گاهی کلا بیخیال می‌شم. هنوز ورزش نکردم، 26 روزه که برای خودم یه چالش ورزشی گذاشتم و از 70 کیلو رسیدم به 67 کیلو، البته این چالش مخصوص چربی‌های شکم و پهلو هست که خیــــلی موثر بوده.

امروز هم یه قسمت دیگه از مهندسی امواج رنه رو گوش دادم که از این یک ساعت براتون خلاصه میگم.

قبلا گفتم که فرض کنین ذهن انسان مثل یک باغه که بذرهایی توش کاشته میشه، باغبان که خودمون هستیم وظیفه داریم که بذرهای خوب بکاریم و از اون مراقبت کنیم تا به بار بشینه، اگه حواسمون بهش نباشه اونوقت علف هرز کاشته میشه.

هر چیزی توی این دنیا دارای اتمه و هر اتم دارای انرژیه، پس همه چیز انرژیه، ارتعاشات با طول موج مشابه هم رو جذب می‌کنن...

این قضیه طولانیه فردا براتون می‌گم، الان باید پایان‌نامه مشتری رو تحویل بدم که دیروز شروع کردم، 98 صفحه بود که دیروز 54 صفحه انجام دادم، بقیه‌اش هم امروز تمومه. فرق من با ویراستارهای دیگه سرعتمه J


جال خوب

دوشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ۰۶:۲۶ ق.ظ

امروز 4:45 از خواب بیدار شدم و عجیبه که از 12 تا الان از خواب نپریدم. مثل همیشه همراه با صبحانه قسمت هفتم ویس رنه رو گوش دادم.

این بار در مورد افکاری صحبت می‌کرد که ما قبل از خواب داریم. پست قبلی در مورد امواج ذهنی حرف زدم پس دیگه می‌دونین که قبل از خواب ذهن ما روی امواج بتا قرار داره، حالا فرض کنید در طول روز یه اتفاق بد افتاده و شما مدام دارین بهش فکر می‌کنین، مدام دارین تجسم می‌کنین و تصاویر ناخوشایند می‌سازین تا اینکه وارد حالت آلفا میشین، انقدر به این افکار فکر می‌کنین که نیمه خواب میشین و به خواب می‌رین.

خب! خیلی مشخصه که وقتی در وضعیت تتا هستین مدام کابوس ببینین و صبح با حال بد از خواب بیدار شین.

گفتیم ما نمی‌تونیم فکری رو حذف کنیم، ولی می‌تونیم افکار جدیدی رو جایگزین کنیم. پس انتخاب می‌کنیم که وقتی اتفاق بدی برامون افتاد، برداشتمون رو نسبت به اون اتفاق عوض کنیم و اون رو تبدیل کنیم به افکار مثبت تا صبح رو با حال خوب بیدار بشیم.

من بهتون گفتم که پدر و مادر من خونه‌ی خودشون رو از دست دادن و الان با سن بالا مجبور شدن که مدام اجاره باشن و با تموم دردشون پله‌ها رو بالا و پایین برن، من فردای اون روز با حال بد و چشمان پرسوزش از خواب بیدار شدم اما الان انتخاب کردم که این اتفاق رو به فال نیک بگیرم چون اون‌ها قراره خونه‌ی زیبایی داشته باشن که از قبلی بهتر باشه، جایی که در بهترین موقعیت و لویکیشنه و آرامش در اونجا هست پس من حالم خوبه.

خب بریم سر کار.

چند ماه پیش یه پایان‌نامه نوشتم با موضوع ادبیات تطبیقی و الان اون شخص دفاع کرده، امروز دارم اصلاحاتش رو انجام میدم.:)


امواج ذهنیِ امروز

يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۵۱ ق.ظ

روز دیگه و ساعت 5 صبح دیگه.

تا الان 5 قسمت از آموزش‌های رنه رو گوش دادم.

در این بخش در مورد امواج ذهنی یا همون ارتعاش خیلی باب شده صحبت کرد. فرض کنین کوه یخی‌ای توی اقیانوسه که نوک قله از آب بیرونه، اون قسمتی که از آب بیرونه همون ضمیر خودآگاه ماست که در یه ثانیه حدود سی فکر رو تجزیه و تحلیل می‌کنه، در این قسمت امواج ذهنی بتا قرار داره که بار احساسی کمی داره و بیشتر منطقی و آگاهانه است.

لایه بعدی که میره زیر آب و از لایه‌های ضمیرناخودآگاهه، امواج آلفاست که مرز بین آگاهی و ناآگاهیه، بار احساسی بیشتره اما هنوز نسبت به اطرافت آگاهی، لایه بعدی امواج تتاست که بار احساسیش زیاده و در هر ثانیه 9 الی 13 فکر رو دربر می‌گیره، زمانی که مراقبه یا مدیتیشن انجام میشه در این ارتعاش هستیم.

لایه بعدی دلتاست که زمان خوابه و بار احساسی شدیدی داره به طوری که تموم احساساتی که در طول روز دارین به صورت خواب در این امواج قرار می‌گیره.

اینم از ویس امروز، بعد از اون یه لیوان شیر خوردم و روی پشت‌بوم رفتم، ورزش کردم و از نور خورشیدی که تازه طلوع کرده بود استفاده کردم، بعدم اومدم سر کار.

یه پایان‌نامه قبلا برای یه دانشجوی ارشد نوشته بودم که داوری شد و نیاز به اصلاح داشت، بعد هم دو تا پی‌دی‌اف تحویل مشتری دادم و در آخر کتاب مشتری انتشاراتمون همراه با دو تا کتاب خودم چاپ شد.

سه تا سفارش کتاب هم گرفتم که اینجا از هر کس که کتابفروشی یا پخش کتاب داره می‌خوام که بهم پیام بده تا باهم همکاری کنیم.

09135701698 در پیام‌رسان روبیکا، ایتا، سروش، تلگرام یا ایمیل بده، saramortazavi1370@gmail.com


تمارین رنه

چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۴ ق.ظ

مهندسی امواج رو شروع کردم از رنه سینانی

یکی از افرادی که باعث شد من ساعت 5 صبح بیدار بشم، رنه بود. دو بار چالش 5 صبح گذاشت که بیدار می‌شدم، حتی روزی که مسافرت رفته بودیم و کلی خسته بودم بیدار شدم و خیلی عالی بود.

امروز صبح قسمت چهارمش رو گوش دادم.

رنه در ابتدا از ضمیرناخوداگاه و طرز کارش صحبت می‌کنه و دو نیم کره بالا و پایین رو تشریح می‌کنه.

اولین تمرین اینه که دستاوردهات رو لیست کنی، بعد از روی این لیست بنویسی که چی می‌خوای. این مهمه که طوری بنویسی که انگار اتفاق افتادن

مثلا من ماهیانه ده میلیون درآمد دارم.

بعد یه کارت برداری و سه تا از اهدافی که می‌خوای رو در زمان حال بنویسی، با صدای بلند هر روز چندین بار بخونی تا باورت بشه، یه جورایی به خودت تلقین کنی، بعد تجسمش کنی که داریش.


دکتر آزمندیان و من

سه شنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۲ ق.ظ

جدیدا ساعت رو روی 4:45 تنظیم می‌کنم که زنگ بزنه چون صبح‌ها زود روشن میشه.

سمینار آزمندیان هم تموم شد، یه خلاصه‌ای بهتون بگم که بعد برم سراغ ویس‌های جدیدی که گوش میدم.

نمی‌دونم که آزمندیان رو میشناسین یا نه؟ اون در زمان جنگ خبرنگار بوده، یه آب‌باریکه داشته و زندگیش رو می‌گذرونده تا اینکه تصمیم می‌گیره انسان زیبای دیگه‌ای بشه، میره آمریکا و ادامه تحصیل میده، تا مدرک پروفسوری می‌خونه و الان به مردم ایران کمک می‌کنه تا انسان زیبای دیگری شوند.

در این سمیناری که گوش دادم در مورد هدف گفت: اول اینکه یه لیست از هر چی می‌خوای بنویس، طبق کتاب‌هایی که خوندم 110 مورد بنویسی (که عمرا به این عدد برسی) بعد اولیوت‌بندی کن و براشون زمان قرار بده.

مسئله‌ی بعدی نظام باورهایی هست که داری، این که به چی اعتقاد داری مهمه، ضمیر ناخودآگاه یه بچه‌ی ساده‌ست که هر چی بهش بگی باورش میشه، به این میگن مهندسی تکنولوژی که آزمندیان یه کتاب در موردش نوشته، فکر کنم چهار سال پیش بود که خوندمش، شاید هم بیشتر...

حرف زیاده و وقت کم.


جادوی کلمات

جمعه, ۱۵ مهر ۱۴۰۱، ۰۵:۵۰ ب.ظ

نمی‌دونم چند روز از 5 صبحی بودنم گذشته ولی عاشقش شدم. یه خلاصه‌ای بگم از بیانات دکتر آزمندیان که دارم سمینارش رو گوش میدم.

میگه ارتباطات خیلی مهمه، اطلاعاتی که در کتاب آیین دوستیابی دیل کارنگی بود رو میگه و بر روی لبخند تاکید داره، یادتونه کوین هم موقعی که می‌گفت وقتی می‌خوای احساس خوب داشته باشی لبخند بزن؟

لبخند باعث میشه که اعتماد‌به‌نفست بالا باشه و حس خوب داشته باشی.

مسئله‌ی بعدی قدرت کلماته. آزمندیان میگه کلمات جادو دارن، به جای گفتن اینکه بگی مشکل داری، بگو مسئله‌ای داری که حلش می‌کنی. ادیسون میگه: من 999 نوع راه برای حل مسئله‌ی برق طی کردم.

کلمه‌ی دوم شکسته که بار منفی داره، پس به جای شکست بگو تجربه. به شخصه خودم در زندگیم تجربیات زیادی داشتم، هر چه تجربیاتت بیشتر باشه، آدم قدرتمندتری هستی.

وقتی می‌خوای تصمیمی بگیری، مشورت کن؛ نپرس که من چه کار کنم؟ بپرس پیشنهاد شما برای فلان کار چطوریه.

حرف زیاده و زمان کم. امیدوارم تا اینجا شما هم مثل من یاد گرفته باشین تا با هم موفق بشیم.


می‌خوام حالم خوب باشه

چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۶:۵۷ ق.ظ

من هنوز 5 صبحی هستم،کتاب صوتی آیین دوستابی تموم شد، الان دارم ویس‌های کوین ترودو رو گوش می‌دم که میگه چطوری حست رو خوب کنی که خللاصه بهتون میگم.


1.     غذای اورگانیک

2.     ورزش کردن، ساده‌ترینش پیاده‌روی و قدم زدن زیر آفتاب، چون نور خورشید باعث میشه ارتعاشش مثبت بشه

3.     مطالعه کردن

4.     گوش دادن مکرر به ویس‌های انگیزشی

5.     اطرافتون افراد موفق باشه

6.     موسیقی و آواز خوندن

7.     بغل کردن

8.     خندیدن

9.     رفتن به سونا، استخر و جکوزی

10.    حیوون خونگی

11.     خلق کردن با دست مثل مجسمه سفالی

12.    رقصیدن

13.     گل کاری

14.     آشپزی


من آموزش‌های انگیزشی رو در رمان خودم به نام دارامندی قرار دادم

چگونه یه خانم خانه دار از تغذیه بداند

چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۴۸ ق.ظ

سلام سلام

صبحتون بخیر

چند وقت پیش کتاب ابر غذاها را میخوندم که بنظرم هر خانم خانه داری باید بدونه ابر غذاها چی هستند و چطور میتونه غذاهایی دست کنه که برای سلامت بدن مفیده و به بدن کمک میکنه.

خلاصه کتاب در ادامه مطلبه

لینک خرید اینترنتی کتاب را میذارم که ارسالش هم رایگانه.این کتاب را باید داشته باشید که هر دفعه بهش سر بزنید.الان در قسمت پیشنهادهای ویژه قرار گرفته و تخفیف خوده.زمانی که من خریدم تخفیف نداشت

تصویر

لینک خرید 

رابرت کیوساکی

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۰۰ ب.ظ

تقریبا دو سال پیش یا بیشتر ،کتاب های رابرت کیوساکی را می‌خوندم و در آن کتاب در مورد بازی ای صحبت میکرد که این بازی کمک به هوش اقتصادی میکرد.میگفت برای اینکه بچه اقتصادی بار بیاد این بازی خوبه.حتی در دوره هاش هم این بازی را داشت.ایرانی ها ب اسم عمو پولدار میشناسند

یادمه میخواستم بازی را بخرم و ۱۵۰ تومن بود و منصرف شدم.دیشب دیدم برادرم همین بازی را می‌کنه بصورت آنلاین.البته همه اش انگلیسی بود و نیاز ب ترجمه هست.بازی رو ازش گرفتم تا بازی کنم.

اسم بازی rento است.احتمالا گوگل پلی این بازی را داشته باشه.

من آموزش های تصویری رابرت را دارم 10 تومن میفروشم.


​لینک خرید بازی یا مشاهده انواع آن