دفتر خاطرات سارا مرتضوی

نویسنده و ویراستار هستم

دفتر خاطرات سارا مرتضوی

نویسنده و ویراستار هستم

این وبلاگ محل تفکرات و فعالیت ها و زندگی منه.
خوب و بد
شیرین و تلخ
آدرس اینستاگرام
saravirastar

جهت سفارش:
ویراستاری، صفحه آرایی، نوشتن متن، طراحی جلد، اخذ مچوز نشر و چاپ کتاب
09135701698
فقط پیام در پیامرسان جواب میدم

من ارزشمند از دکتر شیری

پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۴ ب.ظ
نیازههای اولیه:
  1. امنیت:مهمترین نیاز یک انسانه.
  2. خودمختاری:از خود رویه داشتن.دنبال دیگران راه نیوفته هر کار اونها  کردند را تقلید کنی
  3. محبت:هیچکدوم از ما ها منصفانه محبت ندیدیم.
  4. خود ابرازگری
  5. تفریح:بعضی ها مثل من کمالگرا هستند .آدم هایی که درونی بلد نیستند تفریح کنند.هر کاری بکنند باز چیز بالاتری میخوان.وقتی تفریح نکنی و وقت برای خودت نذاری میری رو هوا
  6. عشق و محبت
تله ذهنی همه چیز زندگی ما را در بر گرفته.تله های زندگی چونگی تفکر ، احساسات ، رفتار و نحوه ارتباط با دیگران را تعیین میکند.


تله روانی یا تله ذهنی

چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۸ ب.ظ

بی ارزشی حاصل راهزنی ارزشمندی ماست وگرنه ما در بهترین شرایط آفریده شدیم.پدر و مادر ما اکثرا ما را با ذوق و شوق بدنیا آورده اند.

اول بفهمیم چه عواملی ما را بی ارزش میکند بعد بریم سراغ عواملی که ما را ارزشمند میکند.


عوامل بیرونی ضد ارزشمندی:خانواده دوستان جامعه صعنت مُد تلویزیون جامعه مجازی ....


خیلی ها مسئله چاقی و لاغری دارند .آدم های بزرگ به این فکر نمیکردند که هیکلشون چطوره یا قیافه اشون چطوریه؟تمرکزشون روی مسائل دیگه بود.تو مسئله ات چیه؟


هر وقت میخوای وارد کاری بشی باید نیاز های اولیه ات را بدونی

اگر نیاز های اولیه ات تامین نشه دچار شکست میشی


نیاز های اولیه:

امنیت

خودمختاری

خودابرازگری

تفریح

پذیرش محدودیت های واقع بینانه

عشق و قدرت




من حال کیست؟

چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۸ ب.ظ

این سمینار از دکتر شیری است

لطفا جواب سوالاتی که از شما پرسیده میشود را بنویسید

من الان شما چه ویژگی هایی دارد؟

ما یه خود گذشته داریم.یه خود زمان حال و یه خود آینده.این خود من هستم ینی درون من.همه ما دارای تله ذهنی هستیم.تله ذهنی نقصی در ماست که باعث میشه در ما احساس شرم بوجود بیاد.چیزی که در گذشته اتفاق افتاده و الان اون احساس در بعضی کار ها در ما بوجود می آید.

من آینده شما چه ویژگی هایی داره؟

یک کاغذ بر دارید و یک خط از وسط کاغذ بکشید که دو ستون بوجود بیاد.در یک ستون در مورد من حالا و در ستون مقابل در مورد من آینده بنویسید.

از دورن خودت بنویس که چه کسی هستی و در من اینده دوست داری فصل زندگیت چطوری به پایان برسه با چه منی؟

اکثرا افراد اولی را مینویسند .دومی را با اکراه مینویسند و بعد دیگه نمیدونن چی بنویسند.


خاطره ای از دکتر شیری: توی کلاسی نشسته بودم که ناگهان اتفاق کذشته یادم امد و منقلب شدم.وقتی 4 سالم بود شب ادراری داشتم و این باعث احساس شرم در من میشد که هنوز این احساس در مارهای دیگه بوجود میاد.


حاضری برای من آینده ات چقدر هزینه کنی؟

هر تغییری بهایی داره و ممکنه با نا امیدی مواجه بشی.ممکنه با تغییر رفتار دیگران مواجه بشی .مسخره بشی.دشمنان جدید سر و کله اشون پیدا میشه.نفاق بعضی از ادم ها را میبینی.دورویی اشون را میبینی که با تو خوب ولی از پشت خنجر میزنند.تو کار خودت را بکن.برای خودت یه کاری بکن مهم نیست اطرافیان چه نظری در موردت میدند.مهم نظریه که خودت در مورد خودت میدی.

مثنوی:تحمل جفای خلق و شفقت بر همین خلق جفاگر


ما در این انبار گندم میکنیم      گندم جمع آمده گم میکنیم

اول ای جان دفع شر موش کن  وانگهان در جمع گندم گوش کن


چگونه یک مهر طلب نه بگوید؟

دوشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۴۳ ق.ظ

خصوصیات مهر طلب ها را دقیق تر و راه حل دهیم

مهر طلب ها...


- نیاز های دیگران را مقدم تر از نیازهای خودش میداند.فکر میکند اگر غیر از این رفتار را کند طرد میشود.

حلت میگوید اگر شخص به خاطر صراحت  ما میخواهد با ما دوست نباشد ، میخواهم که نباشد.

با نه گفتن برکت آرامش و اقتدار بیشتر میشود و قیمتتان بالاتر میرود


- عزت نفس ضعیفی دارد.اگر نه بگوید احساس عدم تایید میکند 

با نه گفتن عزت نفس بالاتر میرود


- همیشه وقت برای خودش کم می آورد ولی برای بقیه وقت دارد.

ما وظایفی  نسبت به (به ترتیب اولویت)خودمان ، خدا ، همسر ، فرزندان ، پدر و مادرمان و سایرین داریم


- وقتی نه میگویند دچار اضطراب میشوند و میترشند که شخص مقابل از آنها خشمگین شود.

با نه گفتن برای خودت حریم و چارچوب بساز.اگر نداشته باشی دیگران جرات میکنند دخالت کنند 

برای جلوگیری از خشم طرف مقابل نه را با یک عذرخواهی همراه کن


سمینار سه دقیقه جادویی از حلت

دوشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۰۰ ق.ظ

در سه دقیقه میتونی به خودت کمک کنی 

در  ابتدای سمینار مراقبه جهت ایجاد آرامش انجام میشود.سمینار در مورد چگونه نه گفتن است 


تفاوت بین آدم ها:

1- مهر طلب ها : 

  • نمیتواند نه بگوید
  • اگر نه بگوید احساس گناه میکند
  • کارهایی میکند که اطرافیان خوشحال شوند
  • میترسد نه بگوید و از اطرافیان رفتارهای سرد دریافت کند
2- برتری طلب ها :
  • مغرور و هستند
  • تا مطمئن نشوند برنده میشوند در مسابقه ای شرکت نمیکنند
  • التماس نمیککند
  • تقاضا نمیکنند
  • لجبازند
  • دوستان کمی دارند
3--عزلت طلب ها:
  • منزوی و گوشه گیر هستند
  • به کسی کاری ندارند
  • مثل آدم هایی هستند که بین سه نفر وسط دشک میخوابند

توصیف پاییز قبل از تولد

شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۱۵ ب.ظ
فصل اول:چشمانم را گشودم به دنیای خاکی

آسمان آبی آبی بود.بدون داشتن هیچ ابری.رنگ آبی اش همیشه من را به وجد می آورد.وقتی به اسمآن نگاه میکنی انگار همه چیز توی دستت است و منتظر است تا دهن بازکنی و بگویی چه چیزی میخواهی وآن هم بهت بدهد.نسیم خنک صبحگاهی با ملایمت می وزید.صدای قوقولی قوقول خروس از دور دست شنیده میشد.ولی کسی حواسش به این صدا نبود چون اتفاقات مهمی در حال وقوع بود.
یکی از ماه های پاییزی که برگ های زرد و نارنجی زیر پات قرچ قرچ صدا میکنند.فقط یک روز دیگر مانده بود تا ماه مهر هم تمام شود و وارد ماه غمگین دیگر پاییز شویم.نمیدانم چرا میگویند که پاییز فصل غم است از نظر من زمان مناسبی است و هوا نه گرم است و نه سرد.ولی کسی این همه زیبایی را نمیبیند.کسی حواسش به سرخی و زردی و نارنجی برگها نیست.کسی حواسش به خیسی زمین که بر اثر باران چندین ساعت پیش بوجود آمده بود،نیست.
در چشمان آشنا که نگاه میکردی نوعی احساس تلفیقی از نگرانی و شادی را میدیدی.نوعی نگاه منتظر از اتفاقی.همه منتظر بودن تا دختری سالم و زیبا پا به عرصه حیات بگذارد.

فقط خدا میداند که چه تقدیری برای این دختر هست و چه اتفاقاتی برای او میافتد؟!آیا زندگی او به شیرینی چهره اش خواهد بود؟آیا او تا صد سال عمر خواهد کرد؟آیا او دختر موفقی میشود و ازدواج موفقی میکند؟آیا او به راحتی زندگی میکند؟آیا زندگی روی خوش به او نشان میدهد؟و هزاران پرسش دیگر که هیچ کس به جز خدا نمیداند.


مقدمه زندگی من

جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۰۹ ب.ظ

گاهی میتوانی آینده رو پیش بینی کنی و گاهی هم سردرگمی که چه کنی و اتفاقات آن طور که میخواهی پیش نرفته است!آن وقت است که شروع میکنی به شکایت از زمین و هوا و زمان، از آدم‌های دورت.آنقدر از این و آن شاکی میشوی که خسته میشوی و آخرش میرسی به خودت و شروع میکنی به انتقاد و شکایت از خودت.آنگاه غمگین و کم حرف میشوی در گوشه‌ای کز میکنی و امیدهایت را یکی یکی از دست میدهی و مدام منتظر اتفاق جدیدی میشوی که شاید تغییراتی در زندگیت بوجود آورد.منتظر آدم‌های جدید میشوی تا دنیایی که داری را تغییر دهند و بعد از مدتی که هیچ اتفاقی نیوفتاد امیدت نسبت به قبل بیشتر از بین میرود و تبدیل میشوی به آدمی که نفس میکشد، میخورد، می‌آشامد ولی مرده است.

اما گاهی هم میتوآنی به جای آنتظار شروع به حرکت کنی.وقتی بدآنی که چه چیزهایی را میخواهی و چه چیزهایی را نمیخواهی سردرگمی برایت بی معنا میشود.شکایت کردن و آنداختن تقصیر گردن پدر و مادر و زمآنه و کشور و این و آن از بین میرود.آنوقت است که میدآنی هر اتفاقی که می افتد به نفع توست.برای رشد توست.کافی است به خودت و خدا بگویی که دقیقا چه میخواهی آنوقت مسیر به تو نشآن داده میشود.فرصتها به سوی تو سرازیر میشوند و تو فقط باید آنتخاب کنی.ترس مآنع حرکت است اما همیشه غیرواقعی بوده است.همیشه از چیزی میترسی که ساخته تخیل خودت است.نگرآنیک ا از ترس ها نشات میگیرد.کافیست در دل ترس بروی آنگاه به خود میخندی و از خودت میپرسی:من از این میترسیدم!؟ناشناخته ها ترس را ایجاد میکنند.اگر از چیزی میترسی درباره اش تحقیق کن.مهم نیست آن چیست.حشره موذی است یا شخص است؟کاری که باید آنجام بدهی است یا بیماریست؟ترس، اضطراب و نگرآنی را به همراه دارد.ترس، خشم را بهمراه دارد.خشم از خود و از کارهایی که زمآنی میتوآنستی آنجام دهی و آنجام ندادی.

رهایشآن کن.خودت را آزاد کن.تو فقط یک بار در این دنیا هستی.ترسهایت را رها کن . به سوی آرزوهایت پیش برو.از زندگی لذت ببر.

این داستآن ماجرای زندگی یک دختر است.دختری که مثل همه آدمهای روی زمین با فراز و نشیبهای زندگی روبه رو شد و همیشه بدنبال آنتخابهای بهتر بود.از چیزهایی ترسید و زمآن را از دست داد.از چیزهایی ترسید و آنها  را رها کرد و به سوی اهدافش پیش رفت.

امیدوارم شما هم مثل او از زندگی لذت ببرید.


مقدمه ای بر زندگی ام

جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۴۹ ب.ظ

سلام 

من سارا هستم 

قلم من روونه دوست دارم بنویسم و همه چیز را مینویسم 

لطفا مرا با نظراتتون یاری کنید