دفتر خاطرات سارا مرتضوی

نویسنده و ویراستار هستم

دفتر خاطرات سارا مرتضوی

نویسنده و ویراستار هستم

این وبلاگ محل تفکرات و فعالیت ها و زندگی منه.
خوب و بد
شیرین و تلخ
آدرس اینستاگرام
saravirastar

جهت سفارش:
ویراستاری، صفحه آرایی، نوشتن متن، طراحی جلد، اخذ مچوز نشر و چاپ کتاب
09135701698
فقط پیام در پیامرسان جواب میدم

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیوه گرگ» ثبت شده است

آبنبات هلدار

سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۰۱ ق.ظ

15/آذر/1401

باورتون نمی‌شه که من هر روز که ساعت چهار صبح بیدار می‌شم نمی‌دونم چندمه و وقتی کامپیوتر رو روشن می‌کنم اولین چیزی که سرچ می‌کنم اینه:

«امروز چندمه؟» یا «اذان صبح کیه؟»

شیوه‌ی گرگ:

دیروز این کتاب با 284 صفحه را به اتمام رساندم. کل کتاب در مورد این سه چیز بود: لحن کلام، زبان بدن و مزخرف نگو.

فروشنده شروع می‌کنه و هوشمندانه پیش میره ولی بعد... حرف کم میاره و مزخرفات میگه، یعنی از بین دو خط مستقیم پرت میشه و بیرون و بعد خریدار با یه تشکر شیک می‌ذاره میره.

آبنبات هل‌دار:

چند ماه پیش، مشتری‌ای داشتم که این کتاب رو سفارش داد و بعد خودم هم کنجکاو شدم تا ببینم داستان از چه قراره. میون همه‌ی کارهای جدی‌ای که می‌کنم باید بگم این کتاب باعث خنده‌ام شد. احتمالا به خاطر محسنه و صداقتش که موقع تعریف داره. نویسنده این رمان نگفته که دقیقا چه شکلیه ولی به نظر من کچله و تپل!

ژانر رمان خانوادگیه و مثل اتفاقات روزمره است با این حال در کنار طنز بودنش غمگین هم هست.

 

پ.ن: بعد از کلی گشتن میون فیلترشکن‌ها بالاخره یکی پیدا شد که با سرعت مورچه‌ای یه حرکت‌هایی بزنه. اسمش گرین نته.

دارم کمیک «من با آنتی فنم ازدواج کردم» رو می‌خونم. کاش خونه‌ی ما به بزرگ‌ترین کتاب‌فروشی یا کتاب‌خونه نزدیک بود ولی حیف که از عالم و آدم دوریم.











آنژیو و شیوه گرگ

يكشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۳۵ ق.ظ

13/آذر/1401

دیروز قرار بود پدرهمسرم برای آنژیو به بیمارستان بره، هر چه اصرار کردم که من هم برم گفت خسته می‌شی و کاری از دستت بر نمیاد، بعد یه نگاهی به بچه‌هاش کردم، غیر از همسرم هیچکدوم اهمیتی نمی‌داد. در کل من هم نرفتم و همسرم از ساعت شش صبح که رفته بود تا ساعت 10 شب یه سره به این طرف و اون طرف دویده بود. نه که فکر کنین چون پسر اوله یا تنها پسره ها... فقط به این دلیل که به پدر و مادرش اهمیت میده.

ساعت چهار زنگ زد که بابا رو مرخص کردن و عملش نکردن چون کم‌خونی داره و نمی‌دونم چه چیزش بالاست و کلیه‌هاش مشکل داره. خلاصه رفته بودن دکتر کلیه و اون هم گفته بود تا یه هفته گوشت قرمز، نمک، چربی و سرخ‌کردنی نخوره و دوباره آزمایش بده. پدرشوهرم 82 سالشه.

کلاً داستان داره این خانواده... .

بگذریم! بریم سراغ کتاب شیوه‌ی گرگ از جردن بلفورت

تا الان به فصل نه‌اش رسیدم. البته که دیروز فقط صبح تونستم بخونم اما در ادامه در مورد لحن صحبت کرد.

مثلا اگه همسرم من رو کوتاه و بلند صدا کنه:

- سارا!

نیاز نیست ادامه‌اش رو بگه چون از لحنش می‌فهمم چیز خوبی در حال اتفاق افتادن نیست تا زمانی که با صدای ملایم و کشداری بگه:

- ســــــــــارا...

البته پدرشوهرم اکثرا با لحن اولی صدام می‌زنه و همسرم با لحن دومی J

برای فروش خیلی مهمه که با چه لحنی بیان بشه که اعتمادبه‌نفس به کار رو نشون بده.

قسمت جالب و تاثیرگذار لحن اون جاییه که می‌خوای روی طرف مقابلت اثر بذاری پس به صورت زمزمه با صدای آروم و لحن متفاوت می‌تونی چیزی بگی و بعد به صدای خودت برگردی.


مرجان جادو

شنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۲۸ ق.ظ

12/آذر/1401

از اون‌جایی که ساعت 6:40 صبح آفتاب میزنه من هم دیگه ساعت 4:30 بلند میشم. چند روزیه ورزش نکردم و سعی می‌کنم برگردم به حالت هر روز ورزش.

کتاب «شیوه گرگ» رو شروع کردم و چند بار وسطش خوابم برد. فکر کنم سه روزی هست که این کتاب رو شروع کردم. فعلا در مورد فروشه و اینکه چطوری سهام رو بفروشه.

جردن به یه سری کارگزار یاد میده که چطوری سهام رو بفروشن. اون دو تا خط ترسیم می‌کنه و موقع صحبت با مشتری باید بین این دو خط قرار بگیری، اگه از موضوع فروش دور بشی بالا یا پایین این دو خط قرار می‌گیری. چیزی که مهمه اینه که مشتری بهت اعتماد پیدا کنه که می‌تونی از یک تا ده بهش نمره بدی.

مطلب دومی که در موردش صحبت می‌کنه لنگر انداختنه، همون داستان سگی که مدتی با صدای زنگ بهش غذا می‌دادن و بزاق دهنش ترشح می‌کرد و بعد مدتی فقط صدای زنگ رو درمی‌آوردن و همون اتفاق میوفتاد. بهش میگن شرطی شدن یا ایجاد عمیق عادت.

فعلا تا اینجا خوندم. یه مشتری دیروز داشتم که کتاب مرجان جادو شیخ بهایی رو میخواست. براش پیدا کردم و به همسرم گفتم. دیشب همسرم تا ساعت سه بیدار بود و داشت این کتاب رو میخوند. اسم تهیه کننده‌های کتاب دو تا موکله یا فرشته‌ای چیزی...


فیلتری و کتاب

جمعه, ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۲۶ ق.ظ

11/آذر/1401

اول یکم شاکی بازی در بیارم. آموزش ویراستاری رو آپدیت کردم، شد 16 جلسه به علاوه دوره کسب درآمد، دو تا از هنرجوها ایمیلشون کار نمی‌داد، از اونجایی که آموزش در کامپیوتر بود خواستم نسخه‌های وب رو نصب کنم.

روبیکا که توی همون مرحله اول موند. ایتا به صورت وب ایجاد شد که هنرجو نداشت، اسکایپ رو نصب کردم که باز هنرجو رو پیدا نکردم. در آخر ایمو هم نصب کردم.

حالا وصل شدن به واتساپ جالبه، سه تا فیلترشکن نصب کردم که هر کدوم یکی یه بار وصل شد. سایفون، هوک و کلش.

خلاصه بگم که کلی دردسر داشتم.

تازه به همین‌ها بسنده نمی‌شه! بعد از دو ماه یکی از مشتری‌ها پایان‌نامه‌ای که براش نوشتم رو فرستاده و گفته که استادش به منابع گیر داده، منم میون این همه کار یادم نیست چی بود!

دیدین یه سری آدم‌ها خیلی از آدم انرژی می‌گیرن؟ به نظرم از بس وابسته‌ان. یکی نیست بهشون بگه «یکم برو کارهات رو خودت بکن، عین این بچه لوس‌ها آویزون این و اونی!»

دیگه بگذریم، بریم سراغ کتاب‌های جدیدی که خوندم.

اول کتاب «زندگی نزیسته‌ات را زندگی کن» رو خوندم، تا اواسطش هم پیش رفتم ولی دیدم بیخودی طولانیه و هیچی به اطلاعاتم اضافه نمی‌کنه. تهش این بود که می‌گفت کارهایی که می‌خوای بکنی رو انجام بده و یه سری از پدر و مادرها زندگی نزیسته‌شون رو روی بچه‌هاشون پیاده‌سازی می‌کنن.

بعد کتاب «درآمدهای رویایی بدون سرمایه‌گذاری» رو خوندم که باحال بود. پر از ایده‌هایی که با هیچی پول دربیاری. مثلا بورس و اوراق قرضه یا از اینترنت که یه عالمه راه برای گفته بود که پول در میاد. من هم تصمیم گرفتم بذارم برای جلسه آخر کسانی که آموزش‌هام رو شرکت می‌کنن.

الان کتاب «شیوه گرگ» رو شروع کردم از جردن بلفورت. شاید فیلم‌ گرگ‌های وال استریت رو دیده باشین، درمورد جوردنه.